- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا نشد زلفت پریشان وقت ما بر هم نزد دل کجا گم شد اگر ابروی شوخت خم نزد
2 ما نه تنها در محبّت سنگسار محنتیم هیچ کس را از محبّان یار سنگی کم نزد
3 تا همه عالم به زیر خاتم حسنت نشد عشق مُهر مِهر بر نام دلِ آدم نزد
4 کی تواند دست در فتراک درویشی زدن هرکه پشت پایِ رد بر ملکت عالم نزد
5 شام هجر از اشک خون راز خیالی سر به سر روی روز افتاد امّا صبح دید و دم نزد