وقت صبوح شد بیار آن خورمه از خواجوی کرمانی غزل 9

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

وقت صبوح شد بیار آن خورمه نقاب ار

1 وقت صبوح شد بیار آن خورمه نقاب ار از قدح دو آتشی خیز و روان کن آب را

2 ماه قنینه آسمان چون بفروزد از افق در خوی خجلت افکند چشمهٔ آفتاب را

3 وقت سحر که بلبله قهقهه بر چمن زند ساغر چشم من بخون رنگ دهد شراب را

4 بسکه بسوزد از غمش ایندل سوزناک من دود برآید از جگر ز آتش دل کباب را

5 چون بت رود ساز من چنگ بساز در زند من به فغان نواگری یاد دهم رباب را

6 گر به خیال روی او در رخ مه نظر کنم مردم چشمم از حیا آب کند سحاب را

7 دست امید من عجب گر به وصال او رسد پشه کسی ندید کو صید کند عقاب را

8 چون مه مهربان من تاب دهد نغوله را در خم عقربش نگر زهرهٔ شب نقاب را

9 خواجو اگر ز چشم تو خواب ببرد گو ببر زانکه ز عشق نرگسش خواب نماند خواب را

عکس نوشته
کامنت
comment