-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن وزیرک از حسد بودش نژاد تا به باطل گوش و بینی باد داد
2 بر امید آنک از نیش حسد زهر او در جان مسکینان رسد
3 هر کسی کو از حسد بینی کند خویش را بیگوش و بی بینی کند
4 بینی آن باشد که او بویی برد بوی او را جانب کویی برد
5 هر که بویش نیست بی بینی بود بوی آن بویست کان دینی بود
6 چونک بویی برد و شکر آن نکرد کفر نعمت آمد و بینیش خورد
7 شکر کن مر شاکران را بنده باش پیش ایشان مرده شو پاینده باش
8 چون وزیر از رهزنی مایه مساز خلق را تو بر میاور از نماز
9 ناصح دین گشته آن کافر وزیر کرده او از مکر در گوزینه سیر