آن چنان ذاتی نهان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 477

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

آن چنان ذاتی نهان اندر صفت پیدا بود

1 آن چنان ذاتی نهان اندر صفت پیدا بود جامع ذات و صفاتش نزد ما اسما بود

2 ز آفتاب حسن او عالم منور شد تمام همچنان روشن بود مجموع عالم تا بود

3 نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست بحر می داند که او با ما درین دریا بود

4 ما چنین تشنه به هر سو می دویم از بهر آب ای عجب آبی که ما جوئیم عین ما بود

5 آن یکی در هر یکی کرده تجلی لاجرم هر یکی در ذات خود یکتای بی همتا بود

6 فی المثل یک دایره این شکل عالم فرض کن حق محیط و نقطه روح و دایره اشیا بود

7 مجلس عشقست و سید مست و ساقی در حضور جنت است و هم لقاگر بایدت اینجا بود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر