-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت ما خوش شد که ما ملک گدائی یافتیم تاج و تخت خسروی از بینوائی یافتیم
2 این سعادت بین که چون گنج قناعت شد پدید خاتم ملک سلیمان در گدائی یافتیم
3 سر به زیر پا درآوردیم تا سرور شدیم پیروی کردیم از آن پس بینوائی یافتیم
4 نقد گنج او بسی در کنج دل ما دیده ایم دولت جاوید و گنج پادشاهی یافتیم
5 از سر همت قدم بر هستی خود تا زدیم چون ز خود بیگانه گشتیم آشنائی یافتیم
6 چون همایان جیفه پیش کرکسان انداختیم لاجرم بر کرکسان اکنون همائی یافتیم
7 نعمت الله راز خود با رازداران بازگو هست ما چون نیست شد هست خدائی یافتیم