روی نیاز ما همه دم بر زمین از اهلی شیرازی غزل 577

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

روی نیاز ما همه دم بر زمین بود

1 روی نیاز ما همه دم بر زمین بود هر کو نیازمند بتان شد چنین بود

2 در خاک کشتگان غم از داغ حسرتت صد دوزخ نهفته بزیر زمین بود

3 ای بحر نسبت تو کجا اشک ما کجا مارا هزار همچو تو در آستین بود

4 دل خوشه چین خرمن حسنت چو شد مرنج در خرمنی چنین چه غم از خوشه چین بود

5 آن مدعی بود که ز شمشیر دم زند شمشیر اهل دل نفس آتشین بود

6 کشتی بصد هزار غمم وین هم اندک است ما را نوقع از کرمت بیش ازین بود

7 اهلی کمال اوست که در مهر دوست سوخت آری کمال مهر و محبت همین بود

عکس نوشته
کامنت
comment