1 آن تقوی ام که از همه کس احتراز بود تقوی نبود مایه صد کبر و ناز بود
2 ساقی که می بخرقه این توبه کار ریخت خوش کرد اگرنه قصه تقوی دراز بود
3 روشن بود چراغ تو ای پیر زانکه من هر وقت کآمدم در میخانه باز بود
4 از جنگ و بحث مدرسه رفتم بمیکده دیدم میان درد کشان صد نیاز بود
5 اهلی شکست کار تو میخواست مدعی بیچاره غافل از کرم کارساز بود