-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبحدم شد آفتابی آشکار عالمی در رقص آمد ذره وار
2 غیر او نقش خیالی بیش نیست عقل گو نقش خیالی می نگار
3 گر کناری گیری از خود در میان یار خود بینی گرفته در کنار
4 عشق بازی کار بیکاران بود عاقلش با کار بی کاران چه کار
5 آب رو می نوش از جام حباب آن یکی در هر یکی خوش می شمار
6 صدهزار آئینه پیش خود بنه معنیش یک بین به صورت صد هزار
7 نعمت الله ما و سید آفتاب شمس با ماه است و ماهش پرده دار