خوش بود آن بیدلی کز از امیرخسرو دهلوی غزل 275

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیست

1 خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیست مرده بود آن دلی کاه و فغانیش نیست

2 بهر خدا، ای جوان، تا بتوانی مدار حرمت پیری که میل سوی جوانیش نیست

3 کاش نبودی مرا تهمت جایی به تن کش اگر از یار امان، از غم امانیش نیست

4 سینه که بیدل بماند آه و فغانیش هست دل که ز هجران بسوخت نام و نشانیش نیست

5 بوسه به قیمت دهد، جان ببرد رایگان قیمت بوسیش هست، منت جانیش نیست

6 سرو قدا، رد مکن گریه زارم، ازآنک خشک بود آن چمن کاب روانیش نیست

7 گر دم سردی کشم، روی مگردان ز من نیست گلی کاندرو باد خزانیش نیست

8 پسته بسته دهن پیش دهانت گهی لب ز سخن تر نکرد کاب دهانیش نیست

9 قصه خسرو بخوان، چون تو درون دلی گر ز همه کس نهانست، از تو نهانیش نیست

عکس نوشته
کامنت
comment