1 خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار خاصه در سایه گلهای تر اندام بهار
2 عاشق زار بهار است نهانی سوسن لیک از شرم نیارد به زبان نام بهار
3 بر چمن بود بسی وام بهار از زر و سیم غنچه بگشاد گره تا بدهد وام بهار
4 بعد ازین بینی در سایه هر سرو بلند مجلسی کرده جوانان می آشام بهار
5 هوشیار اوست به نزد همه اهل معنی که به مستی گذراند سحر و شام بهار
6 به غنیمت شمر، ای دوست، اگر یافته ای روی زیبا و می روشن و ایام بهار
7 از پی خوردن می با سخنان خسرو باد می آرد ازان روی تو پیغام بهار