- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم تو حکم می کردی که من خمخانه سیکی شوم
2 خمخانه خاصان شدم دریای غواصان شدم خورشید بینقصان شدم تا طب تشکیکی شوم
3 نقش ملایک ساختی بر آب و گل افراختی دورم بدان انداختی کاکسیر نزدیکی شوم
4 هاروتیی افروختی پس جادویش آموختی ز آنم چنین می سوختی تا شمع تاریکی شوم
5 ترکی همه ترکی کند تاجیک تاجیکی کند من ساعتی ترکی شوم یک لحظه تاجیکی شوم
6 گه تاج سلطانان شوم گه مکر شیطانان شوم گه عقل چالاکی شوم گه طفل چالیکی شوم
7 خون روی را ریختم با یوسفی آمیختم در روی او سرخی شوم در موش باریکی شوم