- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به گوش آگهی شد که خاور خدای که شد شاه خاور به دیگر سرای
2 رمه بی شبان ماند و تختش تهی تو را گشت دیهیم شاهنشهی
3 ز دشمن بترسید و بربست رخت سپه را همی راند تا پیش تخت
4 به تاج پدر بر پراگند خاک ز سوگش همی جامه را کرد چاک
5 یکی هفته با سوگ بود و دژم به هشتم روانش تهی شد ز غم
6 چنین است کردار و کار پسر فزونی نباشدش مهر پدر
7 که مرگ پدر چون گذارد سه روز شود مهرش از مغز وز دلش سوز
8 نکو گفت دهقان فرزانه سر کرا دیده دوزی ز دل دورتر
9 به هشتم نشست از بر تخت و گاه به درگاه او شد سراسر سپاه
10 بر آن تاج بر گوهر افشاندند وراشاه خاور زمین خواندند