بود دنیا زنی، طول أملها از واعظ قزوینی غزل 427

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیسویش

1 بود دنیا زنی، طول أملها زلف و گیسویش بدل رنگ بنای طاق و منظر، چشم و ابرویش

2 ز فرزندان بیشرم زمانه غیر این ناید که تا آیند از پشت پدر، استند بر رویش

3 نبیند دیده اش روی گشایش در جهان هرگز کسی کز خوی بد دارد گره پیوسته ابرویش

4 در آن تا صورت احوال خود بیند بچشم دل بهر کس داده اند آیینه یی روشن ز زانویش

5 ز خلق زشت، خلق عالمی را خون بگریاند هر آنکو یک دو روزی آسمان خندید بر رویش

6 نمی تابد جهان مایی ما، اویی او را نخست از خویش واعظ گم شو و، آنگاه میجویش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر