-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا که دوش زِیادت زیاده دردی بود غمی نبود چو مقصود یاد کردی بود
2 دلِ چو آهنت از آه و ناله نرم نشد چرا که اینهمه پیش تو گرم و سردی بود
3 مرا هوای تو روزی وزید اندر سر که حسنت از چمن عارض تو وَردی بود
4 گهی که عشق به کویت صلا طلب خیزد ز راه صدق به هر گرد روی مردی بود
5 هنوز از گل رویت نداشت وجهی حُسن که وجه عاشق درویش روی زردی بود
6 همین بس است به حشر آب رو خیالی را که گِرد کوی تو افتاده همچو گردی بود