شبی کز زلف تو عالم چو از عطار نیشابوری غزل 320

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

شبی کز زلف تو عالم چو شب بود

1 شبی کز زلف تو عالم چو شب بود سر مویی نه طالب نه طلب بود

2 جهانی بود در عین عدم غرق نه اسم حزن و نه اسم طرب بود

3 چنان در هیچ پنهان بود عالم که نه زین نام و نه زان یک لقب بود

4 بتافت از زلف آن روی چو خورشید که گفت آن جایگه هرگز که شب بود

5 نگارستان رویت جلوه‌ای کرد جهان گفتی که دایم بر عجب بود

6 همی تا لعل سیرابت نمودی جهانی خلق تشنه خشک‌لب بود

7 بتا تا چشم چون نرگس گشادی همه آفاق پر شور و شغب بود

8 همی تا حلقه‌ای در زلف دادی سر مردان کامل در کنب بود

9 چو از حد می‌بشد گستاخی خلق مگر اینجایگه جای ادب بود

10 خیال نار و نور افتاده در راه حجاب و کشف جان‌ها زین سبب بود

11 درین وادی دل عطار را هیچ نه نامی بود هرگز نه نسب بود

عکس نوشته
کامنت
comment