1 خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود مژه هر زمان اشک پالای بود
2 بیا، ای جهان، بر سر من بگرد که این سر شبی زیر آن پای بود
3 تنم بر در دوست پامال گشت چه تدبیر چون خاک آن جای بود؟
4 شب دوش هم بد نبود از خیال اگر چه دراز و غم افزای بود
5 زمی های دوشینه مستم هنوز میی کز دو چشم جگرزای بود
6 بگویم چه خوش داشت وقت مرا سرودی که از ناله و وای بود
7 بکش زارم،ای عشق، کان دل نماند که صبر مرا کارفرمای بود
8 بیفتاد چندین دل خلق دی که شانه تراگیسوافزای بود
9 یکی کار زان لب دریغم مدار که تا بود خسرو شکرخای بود