-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پرده خوش آن بود کز پس آن پرده دار با رخ چون آفتاب سایه نماید نگار
2 آید خورشیدوار ذره شود بیقرار کان رخ همچون بهار از پس پرده مدار
3 خیز که این روز ماست روز دلفروز ماست از جهت سوز ماست عشق چنین پرشرار
4 خیز که رستیم ما بند شکستیم ما خیز که مستیم ما تا به ابد بیخمار
5 خیز که جان آمدست جان و جهان آمده است دست زنان آمدست ای دل دستی برآر
6 آب حیات آمدست روز نجات آمدست قند و نبات آمدست ای صنم قندبار
7 بنده آن پردهام گوش گران کردهام تا که به گوشم دهان آرد آن پرده دار
8 مکر مرا چون بدید مکر دگر او پزید آمد و گوشم گزید گفت هلا ای عیار
9 بیادبی هم نکوست کان سبب جنگ اوست سر نکشم من ز دوست بهر چنین کار و بار
10 جنگ تو است این حیات زانک ندارد ثبات جنگ تو خوش چون نبات صلح تو خود زینهار