- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب برد آرام و صبر از دل و از دیده خواب برد
2 از راه دل در آمد و از روزن دماغ رختی که دیده بسته به مشکین طناب برد
3 روزی عجب مدار که طوفان برآورد باران اشک دیده که دست از سحاب برد
4 چشمم که بود خانه خیل خیال تو عمرت دراز باد که آن خانه آب برد
5 زاهد برای مجلس رندان باده نوش دوش آمد و به دوش سبوی شراب برد
6 دوران پیریم به سر آورد روز شیب هجران یار رونق عهد شباب برد
7 خسرو بسی خطا که به طغرای دلبران خواهد برات نامه به روز حساب برد