هست امروز از جلال الدین محمد مولوی غزل 2909

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

هست امروز آنچ می‌باید بلی

1 هست امروز آنچ می‌باید بلی هست نقل و باده بی‌حد بلی

2 هست ای ساقی خوب از بامداد کان شیرینی بنامیزد بلی

3 آفتاب امروز گشته‌ست از پگاه ساقی صد زهره و فرقد بلی

4 شد عطارد مست و اشکسته قلم لوح شست از هوز و ابجد بلی

5 مطرب ناهید بربط می‌نواخت هر چه می‌گفت آن چنان آمد بلی

6 دفتر عشقش چو برخواند خرد پرشکر گردد دل کاغذ بلی

7 گشت حاصل آرزوی دل نعم گشت هر سعدی کنون اسعد بلی

8 چونک سلطان ملاحت داد داد داد بستانیم از هر دد بلی

9 بس کنم کاین قصه‌ای بی‌منتهاست کز سخن دیگر سخن زاید بلی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر