- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کرد پیش محک تجربه قلبی نتوان کرد
2 آن دل که نیرزد سفال سگ کویی از جرعه خود جام جمش پیر مغان کرد
3 المنه لله که صبا خاک ره دوست در دیده من کوری چشم دگران کرد
4 پیرانه سرم مست جوانی که به عشقش صد بار شدم پیر و دگر بار جوان کرد
5 بسیار بنومیدی و حسرت دل من سوخت و آخر ز کرم هرچه دلم خواست چنان کرد
6 مستان محبت می عشق تو نهفتند بدمست تنگ حوصله چون شیشه عیان کرد
7 سر دهنت کس بیقین راه نبردست اهلی بگمان هم سخنی چند بیان کرد