نتوان بر ساقی سخن از توبه از اهلی شیرازی غزل 743

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کرد

1 نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کرد پیش محک تجربه قلبی نتوان کرد

2 آن دل که نیرزد سفال سگ کویی از جرعه خود جام جمش پیر مغان کرد

3 المنه لله که صبا خاک ره دوست در دیده من کوری چشم دگران کرد

4 پیرانه سرم مست جوانی که به عشقش صد بار شدم پیر و دگر بار جوان کرد

5 بسیار بنومیدی و حسرت دل من سوخت و آخر ز کرم هرچه دلم خواست چنان کرد

6 مستان محبت می عشق تو نهفتند بدمست تنگ حوصله چون شیشه عیان کرد

7 سر دهنت کس بیقین راه نبردست اهلی بگمان هم سخنی چند بیان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment