از روضهٔ نعیم جمالش از خواجوی کرمانی غزل 181

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست

1 از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست و آشوب چین زلف تو در هر ولایتیست

2 گویند بر رخ تو جنایت بود نظر لیکن نظر بغیر تو کردن جنایتیست

3 فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست در گوش او ملامت دشمن حکایتیست

4 گفتم که چیست آنخط مشکین برآفتاب گفتا بسان روی من از حسن آیتیست

5 ارباب عقل گر چه نظر نهی کرده‌اند لیکن ز جان صبور شدن تا بغایتیست

6 آمد کنون بدایت عمرم بمنتها لیکن گمان مبر که غمش را نهایتیست

7 گفتم مرا بکشت غمت گفت زینهار خواجو خموش باش که این خود عنایتیست

8 در تنگنای حبس جدائی توقعم از آستان حضرتعالی حمایتیست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر