در عهد ماست بسکه دل شادمان از واعظ قزوینی غزل 106

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب

1 در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب از گل تبسم است درین گلستان غریب

2 هر سو دود، نبیند یک طبع آشنا کافر مباد همچو سخن در جهان غریب

3 یک تن نیافتیم که فهمد زبان ما هم شهری اند مردم و، ما در میان غریب

4 بر لوح خاک گشته بخط غبار ثبت نبود علو تیر ز افتادگان غریب

5 دنیای کج روش، نبود جای راستان پیوستن خدنگ، بود بر کمان غریب

6 واعظ بگوش مردم دنیاست وعظ تو چون در دیار کفر، صدای اذان غریب

عکس نوشته
کامنت
comment