امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

نیامده ست به چشم آدمی از امیرخسرو دهلوی غزل 1457

غزل 1457 ام از 2198 غزلیات

نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم

1 نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم پری و یا ملکی، چیستی، نمی دانم؟

2 نظر به روی تو کرده دو دیده حیران شد تو رفتی از نظر و من هنوز حیرانم

3 گمان مبر که گذارم ز دست دامن تو اگر چه از دو جهان آستین برافشانم

4 چنان مقابل تو باد عاشقی در سر همی روم که به شمشیر رو نگردانم

5 گر، ای سوار، کمان در کشی به کشتن من سپر ز دیده بود گاه تیر بارانم

6 دریده پرده دل تیر غمزه تو، چنانک شکاف گشت همه رازهای پنهانم

7 به صبر گفتم «یک لحظه مونس من باش » جواب داد که «از هجر نیست درمانم »

8 کرشمه تو و جور رقیب و درد فراق بدین صفت من بیچاره زیست نتوانم

9 خوش آن زمان که حریف معاشران بودم فراغ شاهد و می بود و برگ بستانم

10 ندانم آن همه هم صحبتان کجا رفتند؟ که هیچ بار نیامد خبر از ایشانم

11 کنون ز دولت عشقت امید خسرو نیست که بیش جمع شود خاطر پریشانم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم

شاعر شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم چه کسی است ؟

شاعر شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم چیست ؟

قالب شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم غزل است

مضمون اصلی شعر نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر