- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دل اندیشه جانانم از شوکت نمیگنجد می دیدار او در ساغر طاقت نمیگنجد
2 شب وصلش چنان بر خویش میبالم ز دیدارش که نور دیدهام در پرده حیرت نمیگنجد
3 از آن رو میروم از خود، چو میآیی به بالینم که دیدن خویش را پیش تو در غیرت نمیگنجد
4 ز درد روز مهجوری، ز غمهای شب دوری ز بس پر شد دلم، در بستر راحت نمیگنجد
5 به نازی در چمن از عارض خود پرده افگندی که گل از شوق در پیراهن نکهت نمیگنجد
6 گریز از آرزوها نیست ممکن جز به تنهایی رمیدنها، به جز در گوشهٔ عزلت نمیگنجد
7 کسی چون باخبر گردد ز احوال دلم واعظ هجوم درد من در کوچه شهرت نمیگنجد