نشاید از از جلال الدین محمد مولوی غزل 1896

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نشاید از تو چندین جور کردن

1 نشاید از تو چندین جور کردن نشاید خون مظلومان به گردن

2 مرا بهر تو باید زندگانی وگر نی سهل دارم جان سپردن

3 از آن روزی که نام تو شنیدم شدم عاجز من از شب‌ها شمردن

4 روا باشد که از چون تو کریمی نصیب من بود افسوس خوردن

5 خداوندا از آن خوشتر چه باشد بدیدن روی تو پیش تو مردن

6 مثال شمع شد خونم در آتش ز دل جوشیدن و بر رخ فسردن

7 در این زندان مرا کند است دندان از این صبر و از این دندان فشردن

8 از این خانه شدم من سیر وقت است به بام آسمان‌ها رخت بردن

عکس نوشته
کامنت
comment