- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا نشد چون نافه خون، دل بوی دلجویی نیافت جز جگر خونی ازین وادی کسی بویی نیافت
2 هر سیه مستی که گفت اوصاف گل در روی تو پیش رویت جز بعذر بیخودی بویی نیافت
3 گرچه سیب آن ز نخ گوید سخن با آدمی جز زنخدانت کسی سیب سخنکویی نیافت
4 آنکه در اسرار پنهان موشکافی می نمود تا دهانت در سخن نامد سر مویی نیافت
5 گرچه اهلی در وفاداری سگ خوبان بود تا نشد بی خان و مان جابر سر کویی نیافت
6 مهربان با دشمنان با دوستان نامهربان مهربانی حق آن نامهربان بی وفاست
7 بنده حسنم دگر دربند چیزی نیستم همچو اهلی عاشق آزاده در عالم کجاست