جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

قضا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1234

غزل 1234 ام از 6329 غزلیات

قضا آمد شنو طبل نفیرش

1 قضا آمد شنو طبل نفیرش نفیرش تلختر یا زخم تیرش

2 چو دایه این جهان پستان سیه کرد گلوگیر آمدت چون شهد شیرش

3 خنک طفلی که دندان خرد یافت رهد زین دایه و شیر و زحیرش

4 بشارت‌های غیبی شد غذااش ز شیرش وارهانید از بشیرش

5 چو هر دم می‌رسد تلقین عشقش چه غم دارد ز منکر یا نکیرش

6 چو آن خورشید بر وی سایه انداخت ز دوزخ ایمنست و زمهریرش

7 به اقبال جوان واگشت جانی که راه دین نزد این چرخ پیرش

8 بدان دارالامان و اصل خود رفت رهید از دامگاه و دار و گیرش

9 رهید از بند شحنه حرص و آزی که کرده بود بیچاره و حقیرش

10 رو ای جان کز رباط کهنه جستی ز غصه آجر و حجره و حصیرش

11 نثارش آید از رضوان جنت کنارش گیرد آن بدر منیرش

12 تماشا یافت آن چشم عفیفش سعادت یافت آن نفس فقیرش

13 خجسته باد باغستان خلدش مبارک باد آن نعم المصیرش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش

شاعر شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش چه کسی است ؟

شاعر شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش چیست ؟

قالب شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش غزل است

مضمون اصلی شعر قضا آمد شنو طبل نفیرش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر