از در من دوش کان نگار از امیرخسرو دهلوی غزل 808

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

از در من دوش کان نگار در آمد

1 از در من دوش کان نگار در آمد شاخ تمنای من به بار در آمد

2 برگ حیاتم نمانده بود که ناگه باغ خزان دیده را بهار در آمد

3 آنچه خرابی گذشت، وه به دهی گوی مست و خوی آلوده و سوار در آمد

4 کلبه تاریک یافت روشنی، ای دل کز در من آفتاب وار در آمد

5 دیده که بیمار بود در ته پایش پیشگه پای او به کار در آمد

6 بر سر عقلم جرعه جامش سیل به بنیاد اختیار در آمد

7 مردن خسرو فسوس نیست درین ره کار زوی سینه در کنار در آمد

عکس نوشته
کامنت
comment