مرا می سوزد آن بدخو که از خیالی بخارایی غزل 238

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو سازد

1 مرا می سوزد آن بدخو که کار خودنکو سازد عجب گر با چنین خوبی خدا اسباب او سازد

2 برآنم بعد از این کز رو برانم اشک را هر دم وگرنه زود باشد کاو مرا بی آبرو سازد

3 هنوزم دست بر سر باشد از ذوقِ می لعلت اگر بعد از اجل دوران زخاک من سبو سازد

4 مرا وقتی رسد در حلقهٔ زلف تو پیچیدن که فکرِ آن میان از لاغری چون تار مو سازد

5 خیالی را مکن منع از حدیث آن لب شیرین که طوطی را تمنّای شکر بسیار گو سازد

عکس نوشته
کامنت
comment