-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میشود جان تازه، چون دوری ازین تن میکند میشود دل زنده هرگه یاد مردن میکند
2 مرهم مظلوم باشد، نیش بر ظالم زدن زخم دندان سگان را، بخیه سوزن میکند
3 پیچش هر کار را، باشد گشادی عاقبت آخر این سرگشتگی کار فلاخن میکند
4 ای که از رنج توقع ماندهای از خواب و خور درد دندان طمع را، چاره کندن میکند
5 میتوان با روی گرمی صد دل آوردن به دست خانه صد آیینه را یک شمع روشن میکند
6 غم مخور، گردد جداییها به جمعیت بدل تخم را دهقان پریشان، بهر خرمن میکند
7 از ره چشم است واعظ، خانه دل بیصفا گرد، ره در خانهها دایم ز روزن میکند