جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2604

غزل 2604 ام از 6329 غزلیات

آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی

1 آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی تشویش مسلمانی ای مه تو که را مانی

2 من واله یزدانم در حلقه مردانم زین بیش نمی‌دانم ای مه تو که را مانی

3 هم بنده و آزادم ویرانه و آبادم هم بی‌دل و دلشادم ای مه تو که را مانی

4 هر جسم که بر سر شد جان گشت و قلندر شد هم مؤمن و کافر شد ای مه تو که را مانی

5 شاد آنک نهد پایی در لجه دریایی با دیده بینایی ای مه تو که را مانی

6 باشد ز توام مفخر فارغ شدم از دلبر از طعنه و از تسخر ای مه تو که را مانی

7 من زان سوی دولابم زان جانب اسبابم تو محو کن القابم ای مه تو که را مانی

8 بر عاشق دوتاقد آن کس که همی‌خندد زان خنده چه بربندد ای مه تو که را مانی

9 شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی ای جان و جهان می‌زد ای مه تو که را مانی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی

شاعر شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی چه کسی است ؟

شاعر شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی چیست ؟

قالب شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی غزل است

مضمون اصلی شعر آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر