جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

شد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2976

غزل 2976 ام از 6329 غزلیات

شد جادوی حرام و حق از جادوی بری

1 شد جادوی حرام و حق از جادوی بری بر تو حرام نیست که محبوب ساحری

2 می‌بند و می‌گشا که همین است جادوی می‌بخش و می‌ربا که همین است داوری

3 دریا بدیده‌ایم که در وی گهر بود دریا درون گوهر کی کرد باوری

4 سحر حلال آمد بگشاد پر و بال افسانه گشت بابل و دستان سامری

5 همیان زر نهاده و معیوب می‌خرد ای عاشقان کی دید که شد ماه مشتری

6 امروز می‌گزید ز بازار اسپ او اسپان پشت ریش و یدک‌های لاغری

7 گفتم که اسب مرده چنین راه کی برد گفتا که راه ما نتوان شد به لمتری

8 کشتی شکسته باید در آبگیر خضر کشتی چو نشکنی تو نه کشتی که لنگری

9 دنیا چو قنطره‌ست گذر کن چو پا شکست با پای ناشکسته از این پول نگذری

10 زیرا رجوع ضد قدوم است و عکس او است فرمان ارجعی را منیوش سرسری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری

شاعر شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری چه کسی است ؟

شاعر شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری چیست ؟

قالب شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری غزل است

مضمون اصلی شعر شد جادوی حرام و حق از جادوی بری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر