1 ایسرو سهی هر که هوای تو کند باید که تحمل جفای تو کند
2 چون آمده یی بر سر بیمار فراق چندان بنشین که جان فدای تو کند
1 هفتاد سال شد که دل من در آتش است می سوزد و هنوز بدین سوختن خوش است
2 عیبم مکن که رفت ز دستم عنان دل من پیر و ناتوان و هوس تند و سرکش است
1 بزلف اگر ببری جان بی قرار از ما فدای یک سر موی تو صد هزار از ما
2 بجان دوست که جان با تو در میان داریم چو در کنار نیایی مکن کنار از ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به