1 ایشاه شهید بیتو ما چون باشیم کز بودن خود همیشه محزون باشیم
2 چون بخت نریخت خون ما در قدمت باری کم از آن که غرقه خون باشیم
1 چون تو گویی سخن این دلشده را گوش کجا دل کجا عقل کجا فهم کجا هوش کجا
2 پای بوسی زسگت گر دهدم دست بس است من کجا وصل کجا بوسه و آغوش کجا
1 هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا
2 من شکسته چنان تلخ کامیی دارم که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا
1 بر صید حرم تیغ مزن زانکه حرام است کار دل صد خسته به یک غمزه تمام است
2 در خیل محبان تو مجنون که شناسد؟ عشاق تو بسیار، بگوییم کدام است