- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مجنون منم در عهد تو لیلی تو در دوران من حسن آیتی در شان تو عشق آیتی در شان من
2 عیسی دمی، چند از جفا قصد هلاک من کنی آب حیاتی تا بکی آتش زنی در جان من
3 ترسم ز چشم مردمت ایگنج حسن آفت رسد بهر خدا بیرون مرو از سینه ویران من
4 هر کس بشب در راحتی من خفته در خون از غمت این خفت و خواب من نگر وین بخت بیسامان من
5 هرگوشه در خونچشم من گردد زشوق آنپری دیوانه میسازد مرا این چشم سرگردان من
6 چون عاقبت درد مرا جز مرگ نبود چاره یی تا کی بلای جان بود ایندرد بی درمان من
7 گفتم مکش اهلی که شدصید حرم خندید و گفت من کعبه اهل دلم صد همچو او قربان من