- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرکب لنگ است و راه دور است دل را چکنم که ناصبور است
2 این راه پریدنم خیال است وین شیوه گرفتنم غرور است
3 صد قرن چو باد اگر بپویم هم باد بود که یار دور است
4 با این همه گر دمی برآرم بی او همه فسق یا فجور است
5 دانی تو که سر کافری چیست آن دم که همی نه در حضور است
6 بی او نفسی مزن که ناگاه تیغت زند او که بس غیور است
7 بگذر ز رجا و خوف کینجا چه جای خیال نار و نور است
8 جایی است که صد جهان اگر نیست ور هست نه ماتم و نه سور است
9 مردی که بدین صفت رسیده است دایم هم ازین صفت نفور است
10 همچون دریا بود که پیوست لب خشک بماند از قصور است
11 این حرف ز بی نهایتی رفت چون زین بگذشت زرق و زور است
12 یک ذرهگی فرید اینجا بالای هزار خلد و حور است