در عشق تو یک کار مرا ساز از اثیر اخسیکتی غزل 10

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

در عشق تو یک کار مرا ساز و نسق نیست

1 در عشق تو یک کار مرا ساز و نسق نیست خون میخورم از غصه و سامان نطق نیست

2 آمد بفذلک ز غمت دفتر عمرم گر ما بقئی هست به جز یک دو ورق نیست

3 چشمم مه رخسار تو را باز مبیناد گردر شب هجران تو چشمم چوشفق نیست

4 در مملکت درد، نشان می ندهد کس یک کار که ازعشق تو بی ساز و نسق نیست

5 خلق از تو، چو نیلوفر تا حلق درآبند وز شرم تو را بر گل رخسار عرق نیست

6 ما نیز رضای تو گزیدیم، چو کس را بر هرچه هوای تو کند، زهره دق نیست

7 کی دید اثیر از تو وفا، خاصه که امروز در قالب عالم ز وفا هیچ رمق نیست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر