- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دلت آن نه رشته امل است چشم دید ترا رگ سبل است
2 خواجه را گو: برو بروها رفت بعد از این آمد آمد اجل است!
3 حادثات جهان چو سیلاب است خاکساری در او فراز تل است
4 همه جا پیروند سوختگان اسب را جای داغ بر کفل است
5 نیست در سینه یاد حق در کل جزو چندی چه شد که در بغل است؟
6 نیست غم را به دردمندان کار نکشد با مو سری که کل است
7 دل بی غم که نیست شاهان را اهل دل را همیشه در بغل است
8 راستی قوت ضعیفان است که عصا دست گیر پای شل است
9 دل بیدرد، درد بیدرمان! چشم بی گریه، علم بی عمل است
10 این همه قول! کو عمل واعظ بندگی نی قصیده و غزل است