1 بر چشم تو عالم ارچه میآرایند مگرای بدان که عاقلان نگرایند
2 بسیار چو تو روند و بسیار آیند بربای نصیب خویش کت بربایند
1 بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی سرمست بدم که کردم این عیاشی
2 با من به زبان حال میگفت سبو من چون تو بدم تو نیز چون من باشی
1 میخور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد بجان پاک من و تو
2 در سبزه نشین و می روشن میخور کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو
1 تا زهره و مه در آسمان گشت پدید بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
2 من در عجبم ز میفروشان کایشان به زآنکه فروشند چه خواهند خرید
1 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
2 پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
1 دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
2 سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
1 هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
2 کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به