1 دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
2 سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
1 مائیم که اصل شادی و کان غمیم سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم
2 پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم
1 آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو، بر درگهِ او شهان نهادندی رو،
2 دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای بنشسته همیگفت که: «کوکو، کوکو؟»
1 ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی
2 کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی
1 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
2 پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
1 هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
2 کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد