- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به این سامان چه ساز عیش دیگر میتوان کردن؟ که باید دستگردان خنده را از زعفران کردن!
2 ز ما با این عصا و پشت خم، دیگر چه کار آید؟ به این تیر و کمان، صید چه مطلب میتوان کردن؟!
3 جوانی چشم نگشوده است، کآمد موسم پیری درین گلزار گل ناکرده میباید خزان کردن
4 بلندی دارد از بس رتبه افتادگی پیشم نشاید خاکساران را تلاش آستان کردن
5 اگر خواهی نبیند بد، تلاش بیوجودی کن که در بیمایگی، هرگز نمیباشد زیان کردن
6 جواب انتقامت باید آخر داد، ای ظالم وگرنه با ضعیفان هرچه خواهی، میتوان کردن
7 ز احوال من زار حزین، یک شمه این باشد که: از احوال خود یک شمه نتوانم بیان کردن
8 ز کم گشتن فزون کن، در دو عالم قیمت خود را درین بازار نبود مایهای غیر از زیان کردن
9 نباشد جای ما لببستگان واعظ در آن محفل که باید عرض حال خویشتن را با زبان کردن