- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در جهان گشته سمر حرف پریشانی ما پهن باشد همه جا سفره بینانی ما
2 نیست ما را گله از تنگی احوال جز این که ملولند عزیزان ز پریشانی ما
3 نیست از سیل حوادث به جز این دلکوبی که چرا جغد کشد منت ویرانی ما
4 دردسرهای جهان چاره ندارد جز مرگ نیست جز خاک لحد صندل پیشانی ما
5 ما به قطع نظر از بیم حوادث رستیم چشم پوشیدن ما کرد نگهبانی ما
6 هرچه داریم چو گل بر طبق اخلاص است مانع همت ما نیست پریشانی ما
7 بجز از تندی سیلاب نیابد تسکین بسکه ایام بود تشنه ویرانی ما
8 هرچه در خاطر ما ساده دلان میگذرد همچو آیینه عیانست ز پیشانی ما
9 مفلسان گرچه نبردند ز ما فیض، ولی خانه گنج شد آباد ز ویرانی ما
10 ننهد آب رخ گریه اگر پا به میان که ز لطفش طلبد عذر پشیمانی ما؟
11 غم او کرده قدم رنجه، نثاری است ضرور! نیست واعظ بعبث این گهر افشانی ما؟