1 در رهگذر باد چراغی که تراست ترسم که: بمیرد از فراغی که تراست
2 بوی جگر سوخته عالم بگرفت گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گر شود بحر کف همت تو موج زنان ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
2 بر موالیت بپاشد همه در و گوهر بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
1 خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست مر نیک بختیم را بر روی او نشانست
1 به جای هر گران مایه فرومایه نشانیده نمانیدست ساراوی و کرهٔ اوت مانیده
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **