- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در راه عشق هر دل کو خصم خویشتن شد فارغ ز نیک و بد گشت ایمن ز ما و من شد
2 نی نی که نیست کس را جز نام عشق حاصل کان دم که عشق آمد از ننگ تن به تن شد
3 در تافت روز اول یک ذره عشق از غیب افلاک سرنگون گشت ارواح نعرهزن شد
4 آن ذره عشق ناگه چون سینهها ببویید کس را ندید محرم با جای خویشتن شد
5 زان ذره عشق خلقی در گفتگو فتادند وان خود چنان که آمد هم بکر با وطن شد
6 در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید عاشق نمرد هرگز کو زنده در کفن شد
7 کو زندهای که هرگز از بهر نفس کشتن مردود خلق آمد رسوای انجمن شد
8 هر زنده را کزین می بویی نصیب آمد هر موی بر تن او گویای بی سخن شد
9 چون جان و تن درین ره دو بند صعب آمد عطار همچو مردان در خون جان و تن شد