- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در ده می عشق یک دم ای ساقی تا عقل کند گزاف در باقی
2 زین عقل گزاف گوی پر دعوی بگذر که گذشت عمر ای ساقی
3 دردی در ده که توبه بشکستم تا کی ز نفاق و زرق و خناقی
4 ما ننگ وجود پارسایانیم از روی و ریا نهفته زراقی
5 ای ساقی جان بیار جام می کامروز تو دست گیر عشاقی
6 تا باز رهیم یک زمان از خود فانی گردیم و جاودان باقی
7 رفتیم به بوی تو همه آفاق تو خود نه ز فوق و نه ز آفاقی
8 کس می نرسد به آستان تو زیرا که تو در خودی خود طاقی
9 بس جان که بسوختند مشتاقان بر آتش عشق تو ز مشتاقی
10 بنمای به خلق رخ که خود گفتی با ما که تخلقوا به اخلاقی
11 عطار برو که در ره معنی امروز محققی به اطلاقی