تو آفتابی و شوق تو ناتوانم از اهلی شیرازی غزل 457

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

تو آفتابی و شوق تو ناتوانم کرد

1 تو آفتابی و شوق تو ناتوانم کرد نمیرسد بتو دستم چه میتوانم کرد

2 چه همت است ز جانبخشی فلک بر من که چون تو آفت (جانرا) بلای جانم کرد

3 ز نرگس تو چگویم که تا سخن کردم بعشوه کرد نگاهی که از زبانم کرد

4 ز شوق کعبه مقصود اینقدر رفتم که خار باد بهاری در استخوانم کرد

5 اگرچه ریخت فلک خونم از سخن اهلی خوشم که بر در او خاک آستانم کرد

عکس نوشته
کامنت
comment