- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در بهار نوجوانی باغ ما از گل تهی است در خزان پیری امید گل ازوی ابلهی است
2 ساقی، از جامی بگیرم دست کاین دلتنگ را صدهزاران آرزو در جان و دست او تهی است
3 باده خور با نو غزالان وز فلک یاری مجوی کاین پلنگ پیر با شیران ره در روبهی است
4 خلعت شاهی بگو در وصله خاصان نشین خرقه پشمینه بر ما خلعت شاهنشهی است
5 شب نشین خلوت معنی کجا آرد بیاد روز عیش سربلندان را که رو در کوتهی است
6 روح پرور باش و ز ضعف آسوده باش کز ریاضت تن چو لاغر گشت جان در فربهی است
7 طعنه بر روشن دلان کم زن که در بازار عشق سادگی آیینه را از غایت کار آگهی است
8 در دو عالم پیرو پیر مغان اهلی بود در ره دنیا و دین بی پیر رفتن گمرهی است