- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند جان مستم از هوای او خروشی می کند
2 باد پیماید به دشت و می رود عمرش به باد زاهدی کو غیبت باده فروشی می کند
3 دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند
4 دیگ سودا می پزیم و آتشی بر جان ماست عیب ما جانا مکن گر دیگ جوشی می کند
5 در تعجب مانده اند اصحاب دنیا سر به سر کاین همه رندی چرا این خرقه پوشی می کند
6 ار بیان این معانی چون عبارت قاصر است میر سرمستان بیانش با خموشی می کند
7 نعمت الله جام می بر دست می گیرد مدام هر زمان میلی به سوی باده نوشی می کند