1 در جامه ازرق آن بت عشوه فروش چون ماه ز آسمان پدید آمد دوش
2 گر نه فلکست پس چرا همچو فلک هم زرق فروش آمد و هم ازرق پوش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هیچ رنگ عافیت در خیر عالم نماند هیچ بوی خوشدلی با گوهر آدم نماند
2 از براین خاک یکتن آسوده نیست زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند
1 ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا
2 ای زنقص نقض فارغ حکم تو گاه نفاذ وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا
1 رخ خوب تو ناموس قمر برد لب لعل تو بازار شکر برد
2 بنفشه گر چه بازاری همیداشت چو زلف دید سردر یکدیگربرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **