- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد کز بخت یکی ماه رخی خوب درافتاد
2 چشم و دل عشاق چنان پر شد از آن حسن تا قصه خوبان که بنامند برافتاد
3 بس چشمه حیوان که از آن حسن بجوشید بس باده کز آن نادره در چشم و سر افتاد
4 مه با سپر و تیغ شبی حمله او دید بفکند سپر را سبک و بر سپر افتاد
5 ما بنده آن شب که به لشکرگه وصلش در غارت شکر همه ما را حشر افتاد
6 خونی بک هجران به هزیمت علم انداخت بر لشکر هجران دل ما را ظفر افتاد
7 گفتند ز شمس الحق تبریز چه دیدیت گفتیم کز آن نور به ما این نظر افتاد